وبلاگ#مهرزادwww.eMZed.ir

کتاب چهل ساعت، مطلقا،

 

*با سلام و درود  به مهمانان عزیز و کاربران گرامی وبلاگ#مهرزاد، ضمن عرض ادب و احترام به شما، این صفحه به منظور اطلاع رسانی و برای نشر آگاهی و غنی سازی می باشد، خواهشمند است، هر گونه پیشنهاد یا انتقاد را به مدیر سایت بفرمایید.

 


 

 

مردم ایران سالهاست که تلاش می کنند تا از سختیهایِ زندگی در یک کشور درحال توسعه خالص شوند و رهایی نمی یابند؟ چرا ؟

آیا خوب تلاش نمی کنند؟
یا کشورهای خارجی ممانعت می کنند؟ 
یا آموزش و پرورش و فرهنگ ما مشکلدار است؟

 

در این کتاب سعی شده است، به بخشی از این سؤالات پاسخ داده شود.
این کتاب، در مورد توسعه و پیشرفت ایران، نوشته شده است و اینکه هر ایرانی چه کارهایی باید انجام دهد تا ایران پیشرفت کند. یک  تعداد داستان کوتاه نیز در این کتاب نوشته شده که مربوط به چگونگی پیشرفت است.

 

نویسنده: یاشار فتحی،
نوبت چاپ: اوّل ۱۳۹۸ 
شابک: 978-622-6706-33-9 

انتشارات کتاب ریرا،
نشانی: خیابان انقالب، خیابان دانشگاه، خیابان روانمهر، کوچه بهار، پلاک 3 

 

فهرست  این کتاب:

سفینه فضایی و مادرِ مریض،
امیدوار باشید! 
خاکستری و خاکستری تیره،
هر روزِکاری، 7 ساعت مفید کار کنید. 
تکان شانه ها در حال گریه، 
هر روز حداقل ۴۵ دقیقه مطالعه کنید! 
تاریکیِ جاری درون من،
مینی بوسِ قرمز و سیاهی چشمان،
توسعه، پیچیده نیست! 
حسام وتِرَنهای هوایی،
پر توقّع نباشیم! 
آلمانیها و قفسه ضد زلزله،
فقط به ظاهرِ کار نپردازید. 
آوای سنگها و کارِ گروهی را بدانیم. 
فانتوم و خودکارِ سیاه در گلدان،
هنر را مهم بشماریم. 
سبز و زردِ کمرنگ، 
از مردمِ ایران، ایران را بخواهیم! 


امیدوار باشیم!

 

مطابق برخی آمارها، ایرانیان حدود ۱۱ ساعت در هفته، ژاپنیها ۳۳ ساعت در هفته، کار مفید انجام می دهند. 

یعنی ژاپنی ها، ۳ برابرِ ما ایرانیان کار انجام می دهند. 
آلمانی ها چطور؟ ۲۶ ساعت در هفته، 

 

حتماً در ذهن اعتراض می کنید که ۲۶ ساعت، عدد کمی است و ایرانیان بیش از این حرفها در هفته کار می کنند. 

یعنی آلمانی ها کمکارتر از ایرانی ها هستند؟ این آمار، آمارِ کارِ مفید است. کار مفید چیست؟ 


کار مفید عبارت است از تعداد روزهایی که واقعاً سرِ کار هستید، کار می کنید و همه ساعتِ کاری را تمام می کنید.

 

اگر روزی را سرما خوردید و به کار نرفتید، آن روز، کارِمفید حساب نمی شود. روزهای تعطیلات رسمی، تعطیلات عید، روزهایی که بعد یا قبل از تعطیلات رسمی تعطیل می کنیم، تصادمات و تصادفها و هر آن چیزی که به خاطر آن، کارها را تعطیل می کنیم، در همه اینها کار نمی کنیم و در نتیجه کارِ مفید انجام نمی شود. 

 

کار مفید، پایه  توسعه هر کشور است. بدون علم و کار مفید، نمی توانید یک کشور را به پیشرفت برسانید. 

اگر بخواهید کار مفید انجام ندهید ولی ایران پیشرفته باشد، مثل این است که بخواهید سدّی را  یا دیواری را  بدون آجر و یا سیمان بسازید. ممکن نیست. 

 

میانگینِ کارِ مفیدِ ما ایرانیها بسیار پایینتر از آن چیزی است که باید باشد. 

پس جای هیچ بهانه ای نیست، چراکه مردمی از کشورهای مختلف و فرهنگهای مختلف، همگی بیش از ۳ برابرِ ما ایرانیان، کار مفید انجام می دهند.

 

نمی توانیم بهانه آوریم که کشورمان پیشرفته نیست، پس میانگین کار مفید ما پایین است و اگر کشورمان پیشرفته بود، خیلی بیشتر از این، کار انجام می دادیم. نمی توانیم بهانه آوریم که نمی گذارند.

 

تنبلیمان را چرا انکار کنیم؟ و از خود، رفع مسئولیت کنیم؟
خودِ ماییم که کار نمی کنیم. میانبُری وجود ندارد. حداقل ۳۵ ساعت در هفته، یا بیشتر، کار مفید باید انجام دهیم و در غیر این صورت، پیشرفتی در ایران نیست.

 

نمی توانیم آن را با حرف، بهانه و یا راههای عجیب و دورویی حل نماییم. بدون کار مفید،  امور کشور پیش نمی رود.

اکنون این سؤال در ذهن می آید که آیا کار مفید، کافی است و نیازی به چیز دیگر نیست؟ 

 

نه، کافی نیست. به عبارتی دیگر، کارایی و یا بهره وری چیست؟ 

بهره وری این است که در یک ساعتِ کاری چقدر توانسته اید کالا و خدمات، ایجاد و تولید کنید. 

 

کارگری را در نظر بگیرید که در هر ساعت، می تواند دو گلدان را تولید کند. حال کارگرِ دیگری را تصور کنید که می تواند چهار گلدان را در طول یک ساعت بسازد. در این حالت، بهره وری کارگر دوم، دو برابر کارگر اوّلی است.

 

بهره وری، نکته بسیار مهمی است. اگر بهره وری را بالا ببَرید، می توانید به تولید بسیار بیشتری دست یابید و با کشورهای دیگر رقابت کنید.

بهره وری در ایران پایین است، ولی نه خیلی پایین، حدود نصف تا یک سومِ مردمِ کشورهای پیشرفته، بهره وری مردم باید بالاتر رود،  چگونه؟ 

 

مردم، من و شُماییم. راه دیگری برای بالا بردن بهره وری نیست، من و شما باید بهتر کار کنیم.
قبل از هرچیز، انگیزه تان را  بالا ببرید. اگر در یک روزِکاری، کمتر از ۶ و یا ۷ ساعت کار می کنید، به آینده ایران کمکی نمی کنید. 

 

پیشرفت و توسعه، معجزه نیست، به کار مفید نیاز دارد و بهره وری بالا، نهراسیم، کشورهای پیشرفته، خود را طوری نمایان می سازند که گویا دست نیافتنی اند. موضوع پیچیده ای در مورد آنها نیست: کارِ مفید است و بهره وریِ بالا،

 

اگر از زیرِ کار در می روید، به خود آنقدر لطمه نمی زنید که به آینده ایران، چرا که ساعاتِ کار مفید و بهره وری را پایین می آورید. این، لطمه فوق العاده بزرگی به آینده ایران است.

استعمار، به دنبال تسلط بر کشورهای ضعیف دنیاست. افزایشِ ساعات کار مفید، و بهره وری، راه تسلط را بر آنان می بندد.

 

مردم سوئد، حدود یک ساعت در روز مطالعه می کنند. ما چطور؟ 
مردم هند، یک ساعت و نیم در روز مطالعه می کنند. 
مردم چین، ۷۰ دقیقه در روز، مردم ایران به اندازه چینی ها مطالعه نمی کنند. 

متوسطِ مطالعه ما، ۱۵ دقیقه در روز و یا کمتر است، البته آمارها، قابل بحث است.

 

چرا ما کم مطالعه می کنیم؟ چون نظرِ خود را خیلی قبول داریم، چون تعصّب شدیدی داریم و نیازی به مطالعه در خود نمی بینیم. نظرِ خود را کامل و بی عیب می دانیم و مردمِ بقیه جهان را ناکامل و ناقص می دانیم. 

 

علم، پایه توسعه کشور است. بدون علم، صنعت، اقتصاد و یا دموکراسی شکوفا نمی شود. 

 

چرا به مطالعه روزانه، احتیاج داریم؟ چون نمی دانیم. علم و صنعت در کشورهای پیشرفته، پیش رفت، چون مردمِ این کشورها علم را در زندگیِ روزانه، پیشِرو قرار دادند.

 

یعنی مطالعه می کردند. همه مطالعه می کنند. مطالعه محدود به قشر خاصی از مردم نیست و همه مطالعه می کنند. 

 

بنابراین علم در جامعه پخش است و مردم می دانند، همه می دانند. هنگامی که همه دانستند، سطح فرهنگ و آگاهی عمومی بالا می رود. در این شرایط، صنعت و تکنولوژی شکوفا می شود، ساختارهای اجتماعی و سیاسی پیشرفته می شود، هنر شکوفا می شود و...


پس چرا کم مطالعه کنیم؟ برخی از قسمتهای جامعه، به مطالعه بسیار زیاد احتیاج دارد، تفاوت سطحِ آگاهی در این قسمت، با بقیه قسمتهای جامعه زیاد است.

 

این موضوع، ایران را عقب نگه می دارد، چرا که این قسمت مانعِ عملکرد قسمتی است که می خواهد جامعه را به رشد برساند. این قسمت، مانعِ عملکرد عقلانیت در جامعه است. می بینید چقدر اهمیت دارد که آگاهی در جامعه پخش باشد؟ 

 

این موضوع  آگاهی عمومی و پخش شده در جامعه با مطالعه امکان پذیر است. اگر آگاهی عمومی پخش نباشد و مسیر آگاهی در قسمتهایی از جامعه بسته باشد، کشور به ناچار متوقف می مانَد. 

 

ناچار است به حرف کسانی گوش بسپارد که عقبترند، چون تعداد آنها گاهی خیلی بیشتر است. آنها راه توسعه کشور را می بندند، چون آگاهی سطحی دارند، ولی خود را عقلِ کُل می دانند و پیش می روند و مانع عملکرد شما می شوند و راه خود را می روند و مانع توسعه و ترقی می شوند. 

 

جالب است بدانید که ایران از لحاظ چاپ تعداد عناوینِ جدید کتاب در دنیا، سرآمد است. 

 

منتظرِ مسوولین حکومت و یا افرادِ دیگر نباشید تا از جامعه بخواهند و این فرهنگ مطالعه کتاب را گسترش دهند، از خود بخواهید. مطالعه کنید. بدون مطالعه نمی دانیم و فکر می کنیم که می دانیم.

 

اگر به دنبال توسعه اجتماعی هستید، خودتان مطالعه کنید و مطالعه را به درون قسمتی از جامعه ببَرید که کلّاً از مطالعه دور هستند.

 

مسوولیت پذیری همگانی چیست؟ مسئولیت پذیری عبارت است از اینکه در برابرِ آنچه انجام می دهیم، پاسخگو و مسئول و جواب بدِه باشیم. 

اگر فردی آنچه را که انجام می دهد، عواقبش را نپذیرد و نتایج عمل خود را به دیگران نسبت دهد، این فرد آنچه را که می خواهد، انجام می دهد و زیرِ بار نتایج آن نمی رود. 

 

به عبارت دیگر، آن فرد، همه را مسئول و پاسخگوی اعمال خود می داند، ولی خود را پاسخگو نمی داند و فکر می کند که این دیگرانند که مسئول و پاسخگوی اعمال او هستند.


به نظر شما این صفت، آشنا نیست؟ ما در ایران عادت داریم که اعمال خود را آنطور که می خواهیم انجام دهیم و سپس نتایج آن را  اگر بد باشد،  نتیجة عملِ بدِ دیگران بدانیم.

 

به خود نگاه کنید و احتمالا این صفت را می یابید. 

چرا ما، بسیاری از آنچه را که انجام نمی دهیم، به خود نسبت نمی دهیم و دیگران را مسئول انجام ندادنِ کارهای خود می دانیم؟ 

به نظر شما، چه اندازه مردم ایران در عمل نکردنِ مردم کشوری دیگر به آنچه که باید برای کشورشان انجام دهند، سهم دارند؟ 

 

آیا این مردم کشورهای پیشرفته هستند که به عنوان مثال، مانع مردم کشورهای دیگر مثل می شوند که کارهای خود را انجام دهند؟ شما چه فکر می کنید؟ 

تا چه حد، خودِ مردم هر کشوری را مسئول انجام ندادنِ کارهای آنها در کشورشان می دانید؟ 

آیا ما نیز در کمکاریها و نواقص کشورمان سهم داریم؟ اکنون چه کاری است که ما از انجام آن خودداری می کنیم، ولی مردم کشورهای پیشرفته آن را انجام می دهند؟ 

 

اوّلین فعالیت، انجامِ هفت ساعت کار مفید در هر روزِ کاری است. این، از هر موضوعِ دیگری مهمتر است. بدون این هفت ساعت کار، به هیچ جا نمی رسیم. 

دومین فعالیت، حداقل ۴۵ دقیقه مطالعه کتاب و روزنامه در هر روز است. اگر ندانید، نخواهید توانست ایران را بسازید. 

 

مجموعِ کارِ مفیدِ هر روز و برای  ۵ روزِ کاری در هفته و مطالعة روزانه  در ۷ روز هفته، حدودِ ۴۰ ساعت فعالیت در هفته است. این ۴۰ ساعت، همه چیز است برای پیشرفت ایران، بدون آن، ما فقط حرف زده ایم. فریبِ حرف زدن را نخورید. اگر کاری را انجام نداده اید، به جای آن با حرف زدن نمی توانید ایران را بسازید.
 
انجام دادنِ این مقدار کارِ مفید، چندان ساده نیست، آن را دست کم نگیرید. مردم کشورهای پیشرفته تر، آن را انجام می دهند، پس شدنی است.

 

توسعه، پیچیده نیست. ممکن است به نظر برسد که هرچه هم که کشورهای درحال توسعه تلاش بکنند، باز هم به کشورهای پیشرفته نمی رسند. 

ممکن است دلیل چنین طرز فکری، پیشرفت این کشورها در تکنولوژی، مردمان با توانایی بالا، ساخته های عظیم صنعتی و... باشد. آیا صحیح است؟ 

 

به خصوص، پیچیدگی زیادِ کشورهای پیشرفته، ممکن است مردمِ کشورهایِ درحال توسعه را به این فکر بیندازد که در عمل ناتوانند به این پیچیدگی برسند و بهتر است خیلی تلاش نکنند؟

 

این موضوع که صنعت، پیشرفته است یا... صحیح است، ولی ریشه های آن چیست؟ ریشه های آن، کارِ مفید روزانه، و مطالعه است.

 

این پیچیدگی زیاد و صنعت و... مربوط به همین دو عاملِ بسیار ساده است؟ بله، همین است. پس چرا ما به این پیشرفت ها یا صنعت یا... نمی رسیم؟ چون به این دو عامل، کار مفیدِ روزانه و مطالعه، عمل نمی کنیم. 

 

این موضوع، پیچیدگی خاصّی ندارد. تعجب آور است؟ مردم فکر می کنند که کشورهایِ صنعتی، فراپیشرفته اند و این فاصله قابلِ پر کردن نیست. آنها هیچ گاه فکر نمی کنند که این کشورها از مردمی تشکیل شده که آنها، پیشرفت کشورشان را باعث شده اند. 

 

این مردمان چگونه باعث پیشرفت می شوند؟ با کارِ مفید روزانه و مطالعه، پیچیده نیست. پس آیا این موضوعِ عقب ماندگی و شکوفا نشدن صنعتی، مسئولش کمکاریِ فردی و جامعه ماست؟ بله، به دلیل مطالعه نکردنِ ماست. 


هر کدام از ما به تنهایی، مسئول این وضعیتِ عقب افتادگی علمی و عدمِ پیشرفت کشوریم. پیشرفت یک کشور، تعارف ندارد. یا هرکدام از ما، به تنهایی، قسمتی از کار مربوط به کشور را انجام می دهیم و یا کشور پیشرفت نمی کند. 


آیا با ادعا می توان این شکاف را پر نمود؟ خیر، کم کاریِ ما و مطالعه نکردن ما، یک امر واقعی است. ما کم کار می کنیم و مطالعه نمی کنیم و کدام کشور در چنین شرایطی می تواند رشد کند؟ 

باورِ این موضوع آسان نیست، چون همیشه عادت داشته ایم به پیشرفت این کشورها فکر کنیم. دلیل آن را نمی دیده ایم. 

 

اکنون سخت است بپذیریم که مردم کشورهای پیشرفته به وسیله کار مفید و مطالعه بسیار باعث شده اند تا کشورشان، پیشرفته باشد. ما شاید انتظار داشته ایم، بحث خیلی بیشتر از اینها باشد  و ما نمی دانسته ایم. ولی بحث پیچیده ای نیست.

 

از آنها علم و سختکوشی شان را بگیرید و این کشورها دیگر پیشرفت نخواهند داشت. مسئول، ماییم و سختکوشی و مطالعه روزانه مان، 

از پیشرفته ترین کشورِ دنیا تا پیشرفته ترین تمدنها در تاریخ، همگی به سختکوشی و علم متکی اند. آن را نمی توانیم انکار کنیم.

 

در زندگی روزمره خود، از علم و سختکوشی بهره ای دارید؟ اگر ندارید، ایران پیشرفتی نمی کند. به نظر شما با زرنگ بازی می شود سخت کوشی و علم را دور زد؟

پر توقّع نباشیم، مردم ایران در ظاهر مظلومند، ولی متوقّعند. ما در ایران بدیهی می دانیم که همه چیز حق ماست و این ماییم که مُحِقّیم برای همه چیز در جامعه، مردم کشورهای پیشرفته چگونه اند؟ 

 

آنها به این شدّت مثل ما نیستند. آنها معتقدند که در جامعه، تا حدّ نسبتا زیادی، به اندازه سختکوشی و علم باید به مردم جایگاه و بها داده شود. 

 

آنها معتقد نیستند که هر فردی در جامعه، باید به تمامِ هرچه فردِ دیگری دارد، برسد. ما در ایران در این مورد، همیشه در یأسیم. فکر می کنیم که هرچه همه افراد در بالاترین سطوح دارند، همه آنها به طور همزمان حق من و ماست و در این مورد، تلاش و سختکوشی و علم، بی معنا و بی ربط و بی انصافانه و نامربوط است. 

 

همه چیز حقّ ماست، بدون نیاز به پشتوانه، سختکوشی و علم، ما مُحِقّیم، بدون دلیل، می خواهیم، بدون تلاش، باید همه چیز برای ما باشد و فقط همین، پس مردم کشورهای پیشرفته چگونه عمل می کنند؟ 

قبل از هر چیز، آنها مثل ما فکر نمی کنند که همه مردم جامعه باید در بالاترین سطح ممکن باشند وگرنه ظلم در جامعه ایجاد شده، آنها در جوامع صنعتی رشد یافته اند و از صنعت، به خوبی آگاهند. 

 

می دانند که در صنعت، کار و تلاش تا حدّ زیادی تعیین کننده است و به همین اندازه از خود و مردم انتظار دارند. 

یعنی انتظار ندارند که اگر تلاشی نمی کنند، به جایگاه قابل اعتنایی در جامعه دست یابند. ریشه همه چیز را، تا حدّ زیادی به سخت کوشیِ فردی و مطالعه نسبت می دهند و از خود و دیگران به همان اندازه، توقّع دارند. 

 

دیگر اینکه، مردمِ کشورهایِ پیشرفته به خودْ توجّه بسیار بیشتری دارند تا خطاهای مردم در جامعه، به کارِ خود و مطالعه خود توجّه دارند، یعنی در فکرِ اصلاح کارِ خود هستند. 

این موضوع باعث می شود افراد به جای توقّع از افرادِ دیگرِ جامعه، به فکر اصلاح کارِ خود باشند و اینقدر از کارِ دیگران، توقّع نداشته باشند. 

 

یعنی آنها از خود، توقّع و انتظار زیادی دارند، نه از افرادِ دیگرِ جامعه به این حد، علت و معلولِ آنها عمدتاً خودشانند، نه بقیه افراد جامعه، پس ما چرا ایستاده ایم و تلاش چندانی نمی کنیم؟

 

انتظار داشتن از مردم، آسان است، ما خود، چه می کنیم؟ 

 

مسأله دیگرِ ایران، این است که ما از خود و دیگر ایرانیان آنقدر توقّع نداریم که از مردمِ کشورهای خارجی، ایرانیها، انتظار دارند که بقیه مردم دنیا کامل و بی عیب باشند و با کشور ایران، مثل مردمِ خودشان رفتار کنند و اگر این کار را نکنند، مردمِ ایران ناراحت می شوند که چرا فلان  کشور با مردمِ خود چنین رفتارهایی نمی کند و مردم ایران چنین رفتارهایی را نمی کنند... 

 

اگر توقّع دارید، مردمِ ایران و کشورهای پیشرفته مثلِ هم رفتار کنند، این توقّع را از آنها دارید یا از مردم ایران؟ 

یعنی چقدر از خود، توقّع دارید که ایران پیشرفته باشد؟ آیا از خود، توقّع دارید که ایران، پیشرفته باشد؟ چرا؟ چرا از دیگران؟ چرا از خود، نه؟ 

 

آیا کشورهای خارجی وظیفه ای دارند که ایران را به پیشرفت برسانند؟ چرا؟

فقط به ظاهرِ کار نپردازید. مردم ایران، در کار، چندان مناسب نیستند. آنها از کار خوششان نمی آید و بر این باورند که کار، خوشایند آنان نیست. چرا؟ 

 

ایرانیان، در زمان باستان اینگونه نبوده اند. بسیار سختکوش بوده اند، طوریکه بقایای تخت جمشید، پس از چند هزار سال، نمونه این حرف است و یا در زمان خیّام و ابن سینا و عطّارِ نیشابوری، اینگونه نبوده اند. پس چه شده است مردم ایران را؟

 

مردم ایران، در زمان اخیر، به کشورهای خارجی از لحاظ محصولات و تولید آنها وابسته شده اند. چرا گشایشی در کار مربوط به ایرانیان نیست؟ آیا آنها از نظر صنعت و تکنولوژی، خوب کار نمی کنند و یا مسأله ای از جای دیگر جهان است؟ 

مردم ایران، کار نمی کنند. بیشتر، سعی می کنند، یا در تلاشند که نشان دهند که کاری می کنند و از پسِ کاری بر آمده اند. 

 

بین انجامِ کاری یا ادایِ انجام دادنِ آن کار، تفاوت زیادی است. ما مردم ایران، حسّاسیم که ظاهرِ کار را سالم و قابل قبول، نمایان سازیم، ولی باطن آن را، و اصل آن را، از آن فرار می کنیم. 

 

به عنوان مثال، یک ماشینِ خارجی می خرید، به آن بیشتر اعتماد می کنید. اعتماد به حاصلِ کارِ مردمِ دیگر، یعنی اینکه مردمِ دیگر را در امر صنعت، قابل اعتمادتر می یابیم. 

چون می دانیم که آنها، اهل فرار کردن از کار نبوده اند. یعنی کار را، همان طور که باید، انجام داده اند و از کار نزده اند. یعنی می دانیم که آنها فقط ظاهر کار را درست نمی کنند و اصلِ آن کار نیز اساسی و درست است. 

 

آیا ما از کار کردن فراری هستیم؟ فراری ایم و یا بد، کار می کنیم؟ هردو،

 

 تحقیقات نشان می دهد که مردم ایران، هم ساعات کار مفید پایینتری دارند و هم بهره وری کمی دارند. با این حال، ظاهرِ کار را حفظ می کنند. 
شما در نگاه اول، به زندگی ایرانیان پی نمی برید و به طرزِ کارِ آنها، چون که باطن و ظاهر در میان مردم ایران، یکی نیست. 

 

آنها در طول تاریخ، از جور حاکمان ظالم بسیار می ترسیده اند و به همین دلیل عادت کرده اند ظاهر را جور دیگری بشناسانند و در باطن یکجور دیگر بوده اند. 

پس چرا یک ایرانی، خوب کار نمی کند و به دنبال بهانه است که خوب کار نکردن خود را توجیه کند؟ چون می ترسد از ظاهر ناکارآمد، پس آن را توجیه می کند. 

 

ظاهر آن کار را حفظ می کند، ولی در باطن، به آن نمی پردازد. حتّی ممکن است این کار را، یعنی نپرداختن به باطن کار را، عامدانه انجام دهد تا ثابت کند که تواناست و زیرِ بارِ حرفِ مردم یا کار نمی رود. 

 

یعنی زیرک و تواناست که ظاهرِ کار را درست نگه می دارد، ولی کار را خیلی انجام نداده، یعنی باهوشتر و با عرضه تر از بقیّه، می خواهد قلمداد شود و این وضعیتِ امروز برخی از مردمِ ماست، در محل کار، 

 

طرز تلقی آنان از اینکه کار چیست؟ و چگونه باید کار کرد و چگونه باید کار نکرد و نشان داد که کار می کند، در نتیجه:

اگر ما درست کار نکنیم، همیشه در صنعت و تکنولوژی عقبیم. این موضوعِ درست نگاه داشتنِ ظاهرِ کار، به طرز عجیبی برای ایران مهلک است. با این وضعیت، جلو نمی رویم. 

به نظر شما عجیب نیست که ایران با این سابقه طولانی و متنوّع در تاریخ، دارای این مشکل است که مردمان آن، خوب کار نمی کنند؟

 

ظاهرِ کار، اهمیت زیادی برای ما مردم ایران دارد. اگر به جای یک غیر ایرانی بودید، نظر شما در مورد رفتار ایرانیان چگونه بود؟ 

به نظر شما صنعت خودرو، تا چه حد می تواند نشانگر علاقه مردم ما به ظاهرِ درست کار باشد؟

 

کارِ گروهی را بدانیم. مردم ایران، کارِ گروهی را نمی شناسند. کارِ گروهی چیست؟ کارِ گروهی تلاشی است که مردم  یا افرادِ یک گروه  انجام می دهند و در آن با یکدیگر همکاری می کنند تا به هدفِ مشترکی دست یابند. 

 

ریشه کار گروهی چیست؟ ریشه کارِ گروهی این است که مردم باید به یکدیگر اعتماد داشته باشند. اگر مردم به یکدیگر اعتماد نداشته باشند، نمی توانند و نمی خواهند که در یک گروه، با مردمِ دیگر باشند. 

پس مردمِ ایران از کار گروهی خوششان نمی آید، چون نمی توانند، یا نمی خواهند، به مردم دیگر اعتماد کنند. احساس می کنند که راحتترند دستِ خودشان باشد همه امورشان، ما چرا در کار گروهی، از کشورهای پیشرفته فاصله داریم؟

 

چون آنها متوجه شدند که در صنعت، کار گروهی، نتیجه را بسیار مؤثّرتر می کند. چون نتیجه را بهتر و مؤثّرتر دیدند، کار گروهی را در جامعه شان رواج دادند. رواجِ کار گروهی در جامعه، باعث شد که مردم با یکدیگر بهتر و بیشتر کار کنند. 

 

روی نقصهای دیگران تمرکز نکنند، فقط روی تواناییهای خود تمرکز نکنند و کار گروهی را بالاتر از کارِ فردی بدانند. 
کار گروهی از دیدِ مردمِ این کشورها، به اندازه طلا یا بالاتر از آن، ارزشمند است. 

 

چرا؟ چون بدونِ کار تیمی، آنها نمی توانستند پیشرفت چندانی بکنند. مردمِ ایران گاهی گمان می کنند که کشورهای صنعتی، پر از آدمهای هوشمند و توانمند است که کارهای جامعه را تَکی به عهده دارند، اینطور نیست. 

 

در این جوامع، کار جامعه را انسانهایی پیش می برند که در گروهها، به طور شایسته با یکدیگر عمل می کنند. این کارِ شایسته گروهی را از آنان بگیرید و آنها دیگر نمی توانند پیشرفتی بکنند. 

 

ما فکر می کنیم که این دستاوردها حاصلِ پیشرفتِ فردی آنهاست و این در حالی است که آنان بدون کارِ جمعی نمی توانند پیشرفتی بکنند. این کارِ تیمیِ آنهاست که آنان را به پیش می بَرد. 

ممکن است در ذهنتان این پرسش باشد که آیا آنان از ما بیشتر اعتماد می کنند به مردمشان؟ یعنی از لحاظ مسائل قانونی، پیگرد و...؟ موضوع این نیست. 

 

آنها آموخته اند که چطور با یکدیگر در یک گروه تعامل و کار کنند، چطور با یکدیگر به سمت اهداف مشترک بروند، نهراسند از یکدیگر، اعتماد کنند که هرکسی در جایگاه خود می تواند به آنچه از او خواسته اند عمل بکند. 

 

ما از این صفات، غافلیم. ما در ایران عادت داریم به خود تکیه کنیم و اعضای گروه را با حقارت از آنان یاد کنیم. 


افرادی که مزاحمند و کار بلد نیستند و زمان ما را تلف می کنند، نمی خواهیم و یا نمی توانیم با گروه، هماهنگ و پیوسته کار کنیم. شاید به دنبال اینیم که اگر بتوانیم، حاصل کارِ گروه را در یک چشم به هم زدن برُباییم، یا حداقل از آنِ خود سازیم. چون به گروه اعتمادی نیست، و یا نباید باشد.

 

مردم ایران چشمشان به دیگری است که در گروه، تا می تواند به جای آنها کار بکند و خودشان را اگر بتوانند کنار بِکِشند تا دیگری به جای آنان کار را بکند. 

آنها معتقدند نام این کار، زیرکی و یا آگاه بودن از مسائل اجتماعی است و باید تا جایِ امکان بگذاری دیگران به جایت کار کنند. آنها معتقدند اگر در گروه به اندازه کافی کار کنی، دیگران به اندازة تو کار نمی کنند و تو بی نصیب می مانی؟ 

 

با این وضعیّتِ کار گروهی در ایران، ما فاصله زیادی تا بهره وریِ داریم. مردم ایران، اگر بتوانند کار گروهی را در عمل و در ذهن پیاده کنند، تا کشورهای پیشرفته راه کمتری در پیش دارند. 

مردم ایران نسبت به کشورهای پیشرفته، در امرِ کارِ گروهی بسیار فاصله دارند. این فاصله، باعث می شود که نتوانند به خوبی با کشورهای دیگر رقابت کنند. 

 

به نظرِ شما آیا ما مردمی هستیم که نمی توانیم به راحتی با یکدیگر در جامعه، کار و تعامل داشته باشیم؟

یعنی شما با مردمِ دیگر آیا می توانید در یک گروه فعالیت کنید؟ 

به نظر شما حکومتها تا چه حد می توانند در ارتقای فرهنگِ کار تیمی، نقش داشته باشند؟

 

هنر را مهم بشماریم. مردمِ ایران در زمینه هنر، عقب هستند و این موضوع را مهم نمی شمارند. چرا ما در ایران، هنر را مهم نمی شماریم؟ هنر، در تاریخ ایران مهم بوده است، قبول ندارید؟ آثار حافظ، سعدی، مولوی یا خیّام را در نظر بگیرید. 

 

اینکه امروزه ما از هنر، دور مانده و بیگانه ایم، مربوط به همیشه تاریخ ایران نبوده است.  ما از هنر بیگانه ایم، چون اهمیتِ علم و صنعت را نسبت به هنر بزرگ می شماریم، ولی برایِ هنر در درون ارزشی قائل نیستیم. 

 

شاید فکر می کنیم که هنر، تفنّنی و مربوط به مسائل غیرِ واقعی است و هر چه که هست مربوط به مسائلِ واقعی نیست. فقر یا مسائلِ عظیمِ صنعتی و پیشرفتهایِ علمی کشور، اصل و مهم است، ولی هنر یک تفنّنی است که زیاده است و اهمیتِ کارهای بزرگ را ندارد. 

 

مهم، اختراعات و اکتشافات بزرگ است. آیا کشورهای پیشرفته به اندازه ما از هنر، دور و بیگانه اند؟ نه! 

آنها معتقدند که هنر مثل علم، می بایست پیشرفته باشد. چرا؟ چون فقط علم و پیشرفتِ علمی را بزرگ نمی شمارند. 

 

آنها هنر را به تنهایی نیز بزرگ می شمارند. چطور ممکن است کشوری که دارای پیشرفتهای بزرگِ علمی است، از لحاظِ هنری نیز برجسته باشند؟ مگر کسی که علم را بزرگ می شمارد، هنر را تفنّنی و کوچک نمی شمارد؟ نه، اینطور نیست. 

 

برای مثال، کشور فرانسه را، یا انگلستان را، در نظر بگیرید. این کشورها از لحاظ پیشرفتهای علمی، پراعتبارند. از نظر پیشرفتهای هُنَری، فرانسه یا انگلستان را می توان اعتبار مهمتری  داد.

 

فقط نگاه کنید به پیشرفتهای فرانسه در نقاشی و یا ادبیات در انگلستان، فرانسویها در نقاشی طوری پیشرفت نموده اند که کم نظیر است و یا آثار مهم ادبیات در تاریخ انگلستان و یا فرانسه را، مشاهده نمایید. 

 

این آثار به قدری عظیم محسوب می شوند که در مقایسه با پیشرفتهای علم، شاید بتوان گفت که به همان بزرگی و یا فراترند. پس ما در ایران ممکن است که پیشرفت را فقط علمی بدانیم، ولی در کشورهای پیشرفته، هنر و صنعت، هر دو مهم هستند. 

 

هنر در تار و پودِ جامعه، نفوذ و جریان دارد. بدون پیشرفت هنری، پیشرفتِ علمی و صنعتی نیز مطلوب نخواهد بود.

افراد هنرمند، می توانند تأثیر زیادی بر مردم و فرهنگ جامعه داشته باشند. قدرت افرادِ بزرگِ هنرمند در پیشرفتهای کشور، مثال زدنی است. 

 

پیشرفتِ هنری، عمیق و چند جانبه است. به قسمتهای مختلف و گاهی خیلی دور، مرتبط است و به شکلی غیر مستقیم جامعه و کشور را تغییر می دهد. 

جامعه بدون هنر، نا نَدارد و مردمِ جامعه به خشونت شدید گرایش پیدا می کنند. آیا هنر را در جامعه و بین مردم می شناسید؟ آثار حافظ یا مولوی را می شناسید؟ 

 

به نظر شما افرادی مثل ابن سینا یا حافظ تا چه حد در فرهنگ ایرانیان نقش داشته اند؟ نقش کدام را برجسته تر می دانید؟ چرا؟ چرا حافظ نه؟ ابن سینا را می توانید در کنار حافظ و همزمان، در توسعه فرهنگ ایرانیان قرار دهید؟

 

از مردمِ ایران، آینده ایران را بخواهیم. 

 

اگر به یکی از کشورهای صنعتی مسافرتی بکنید، مردمی را می بینید که به دنبالِ کارِ خود و کشورشان هستند. نه حاشیه ای دارند، نه به دنبال نقایصِ کشورهای دیگرند. نه غمِ نقایص کشورهای پیشرفته دیگر را می خورند، نه به دنبال اصلاح  کشورهای پیشرفته بیچاره دیگر هستند، نه به دنبال تدریس به آنها  و اینکه چه کاری باید بکنند و اینکه چه کارهایی برای آنها ضرری مهلک دارد. و چه و چه...

 

ما در ایران مردمی هستیم که روی نقایص کشورِ خودمان آنقدرها حسّاسیت نداریم که روی بقیّة کشورها حسّاسیت داریم. یعنی به امورِ مردمِ کشورهای دیگر، علاقه ای داریم وافر، چرا؟ 

 

مردم ایران نشان داده اند که در بررسی نقاط سیاهِ کشورهای صنعتی، بی مانندَند. هیچ نقطه سیاهی را از آن نمی گذرند. با دقت، عوارضِ ناشی از آن دایره تاریک را بررسی می کنند و نمی گذرند و دوباره وارسی می کنند. 

در مقابل، کشورهای صنعتی، روی نقاطِ قوّت مردمِ کشورهای مقابل، تمرکز و مطالعه دارند. آنها می خواهند بدانند، چرا مردمِ برخی کشورهای پیشرفته مقابل، از آنها جلوترند و چگونه می توان از آنها جلوتر افتاد؟ 

 

نه دچار احساسات شدید هستند، نه به بهانه احساساتِ شدید از زیرِ کار در می روند و به انتقاد از کشورهای مقابل می پردازند. نه اینکه انتقاد نمی کنند، بلکه به دنبال حرف و انتقاد نیستند و در پیِ بهبودِ شرایط و عملکرد هستند. نه اینکه نمی فهمند لکّة سیاه را، بلکه تمرکزِ آنها روی عملکرد در جهتِ بهبودسازیِ اوضاع است. 

 

از انفعال، رویگردانند و به دنبال بهبودسازیِ فعّال و پیشرفت در عملکردند. پس آیا مردم ما این چنین اند؟ ما از تمرکز کردن روی نقایصِ کشورهای پیشرفته، خوشحال می شویم. 

ظاهراً به دلیل آنست که ضعفهای خود را اینگونه کمرنگ می کنیم. دایره مشکی را بزرگتر دیده و به این ترتیب قانع می شویم که آنقدرها مشکلدار نیستیم. 

 

یعنی مسایل ما ناشی از لکّة سیاهِ بزرگ است و این لکّه، باعثِ بدبختیهای ماست و علّتِ مهمِ دیگری نیست. اگر لکّة سیاه نباشد، ما برتریم. ما بی نقصیم و آنچه که شده و یا خواهد شد، از نقایص لکّة سیاه است و همه چیز ناشی از این لکّه سیاه است حتما، 

 

آیا مطمئنّیم؟ آیا این لکّة سیاه تا این حد، تعیین کننده است؟ اگر آنها نبودند، آیا ما بیشتر عمل می کردیم؟ کارِگروهی مان بهتر می بود؟ بیشتر و بیشتر مطالعه می کردیم؟ صنعت و علم مان، هنرمان چگونه می بود؟ 

آیا عدم پیشرفت ما در ادبیات و هنر و صنعت، کمکاری ها و از زیرِ کار در رفتنها، مطالعه بسیار کم، کار گروهی توسعه نیافته، به دلیل وجود کشورهای پیشرفته است؟ 

 

اگر من و شما با بازدهِ پایین کار می کنیم، مسوولش کشورهایِ صنعتی هستند؟ اگر کشورهای صنعتی نبودند، وضع ما در حالِ حاضر چگونه بود؟ ما چرا و چگونه مسایل خود را به گردن بقیّه کشورها می اندازیم و خود را با زرنگی مُبَرا می کنیم؟  مگر با این روش، مسایل بهبود می یابند؟ 

 

از اینکه مسایل جامعه را از مردم بدانیم، نهراسیم. مردم ایران، توانایی خوبی در پذیرفتنِ مسئولیتِ کارهای خود دارند. در غیر این صورت این موضوع، باعث می شود همیشه افرادی را پیدا کرده و مسئولیتِ همه چیز را از آنها بخواهند. 

 

چرا می توان و باید امیدوار بود؟

 

چون توسعه، شدنی است. چون کشورهای صنعتی  با همه پیچیدگی ها و پیشرفتهای صنعتی  به همین دو عاملِ علم و سختکوشی تکیه کرده اند. بدون آنها، فرو می پاشند. 

 

ما نیز همینطور، به این دو عامل نیازمندیم. اگر هر روزِ کاری، ۷ ساعت کار بکنیم و مطالعه بکنیم، ۴۵ دقیقه در روز، پس ما هم می رسیم به آنچه آنها رسیده اند.

 

اگر از زیرِ کار فرار می کنیم و مطالعه نمی نماییم، پس ما به آنچه آنها در جهاتِ مثبت، رسیده اند، نمی توانیم برسیم و محدود می مانیم. 

انتخاب با خودمان است. ماییم که در هر روز  بلکه هر ساعت از هر روز  تصمیم می گیریم که آیا می خواهیم در کشوری پیشرفته زندگی نماییم؟ 

 

و یا اینکه زندگی در شرایطی نه چندان خوب را ترجیح می دهیم؟ اگر به دنبال کشوری پیشرفته و صنعتی هستید، راه حل من و شماییم و همه مردم، راه حل دیگری نیست و نمی تواند باشد. 

 

یا کار می کنیم یا نمی کنیم و نتیجه هردو به خودِ ما و آینده ایران ما باز می گردد. انتخاب با خودمان است.

 


 

لطفا برای جلوگیری از قطع درختان، به جز موارد بسیار ضروری، ازچاپ روی کاغذ، خودداری فرمایید.

غنی سازی برای کار آفرینی و مدیریت با استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات

enriching   Management  &  Entrepreneurship by Information and Communications Technology

ثبت

پیغام شما با موفقیت ارسال شد.

بازگشت ^