"با سلام و درود به مهمانان عزیز و کاربران گرامی وبلاگ #مهرزاد، ضمن عرض ادب و احترام به شما، این صفحه به منظور اطلاع رسانی و برای نشر آگاهی و غنی سازی می باشد، خواهشمند است، هر گونه پیشنهاد یا انتقاد را به مدیر سایت بفرمایید."
منبع:
کتاب عقل در تاریخ، گئورگ ویلهلم فردریش هگل، ترجمه دکتر حمید عنایت،
امپراتوری ایران، همچون امپراتوری گذشته آلمان و مملکت پهناور زیر فرمان ناپلئون، امپراتوری به معنای امروزی این واژه بود. زیرا از کشورهای گوناگونی فراهم میآمد که هرچند به شاهنشاهی ایران وابستگی داشتند و لیکن فردیت و عادات و قوانین خود را حفظ میکردند.
قوانین عامی که وضع میشد در عین آنکه برای همگان الزام آور بود به ویژگیهای قومیگزندی نمیرساند، بلکه حتی از آنها پشتیبانی میکرد، به نحوی که هر یکی از اقوام پدیدآورندهی آن امپراتوری، نظام سیاسی خاص خود را داشت. به همانگونه که روشنایی بر همه چیز میتابد و هر یک را به شیوهای سرشار از زندگی میکند، امپراتوری ایران نیز اقوام بسیار را در بر میگرفت و هریک را در خوی و منش ویژهی آن آزاد میگذاشت.
برخی از آن اقوام حتی از شاهان خاص خود پیروی میکردند و نیز زبان و زینافزار و شیوه زندگی و عاداتی جداگانه داشتند و همه اینها در پناه اقتدار بی طرف روشنایی به آرامش کنار یکدیگر میزیستند.
امپراتوری ایران هر سه عنصر جغرافیایی را که پیشتر از یکدیگر باز شناختیم در برداشت. نخست کوهستانهای پارس و ماد، دوم درههای دجله و فرات که ساکنانش در سایه تمدنی پیشرفته با هم یگانه شده بودند و نیز مصر، یعنی وادی نیل که فنون صنعتی و کشاورزی و انواع دانشها را در بستر خود پرورانده است و سرانجام از عنصر سوم امپراتوری ایران نیز باید نام برد و آن اقوامی بودند که به پیشتازی خطر دریاها میرفتند، یعنی سوریان و فنیقیان و ساکنان مستعمره یونانی و ایالات کرانه ای یونان در آسیای صغیر،
ایران بدینگونه سه اصل طبیعی را با خود میآمیخت، و حال آنکه چین و هند با دریا بیگانه بودند.
در ایران نه از آن تمامیت یکپارچه ای که در چین دیدم نشانی بود و نه از آشوبی که هوس در سراسر زندگی هندو برپا میکرد. در اینجا حکومت هر چند همه اقوام را در وحدتی متمرکز گرد هم میآورد، لیکن هر یک از آنها را به حال خود وا میگذاشت و بدینگونه درنده خویی ها و بی رحمیهایی که در ستیزه های مردمان با یکدیگر روا داشته میشد و کتاب پیامبران و کتاب شموئیل تورات گواه آنند، پایان گرفت.
شکوِه های پیامبران یهود و نفرین هایشان بر اوضاع موجود پیش از گشودن بابل به دست کوروش از سیهروزی و تباهکاری و آشفتگی حال آنان و نیز از سعادتی که کوروش بر سراسر آسیای غربی ارزانی داشت، خبر میدهد. آسیائیان بدان خو نداشتند که استقلال و آزادی و چابکی اندیشه یا تمدن یعنی با دلبستگی به پیشهها و سرگرمیهای گوناگون و برخورداری از اسباب آسایش زندگی بیامیزند.
دلیری جنگی نزد آنان تنها با درنده خویی سازگار است. این دلیری آنگونه دلیری آرام و استوار بر نظم نیست و چون پذیرای دلبستگی های گوناگون فرهنگی شود، به زودی مردانگی آنان رو به سستی مینهد و نیروهایشان کاستی میپذیرد و مردانی بنده کامرانی میشوند.
لطفا برای جلوگیری از قطع درختان، به جز موارد بسیار ضروری، ازچاپ روی کاغذ، خودداری فرمایید.
غنی سازی برای کار آفرینی و مدیریت با استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات