وبلاگ#مهرزادwww.eMZed.ir

خلبان شهید و قهرمان معاصر ایران در اولین روز دفاع از سرزمین مادری، جناب آقای محمد صالحی،

 

 

*با سلام و درود  به مهمانان عزیز و کاربران گرامی وبلاگ#مهرزاد، ضمن عرض ادب و احترام به شما، این صفحه به منظور اطلاع رسانی و برای نشر آگاهی و غنی سازی می باشد،

خواهشمند است، هر گونه پیشنهاد یا انتقاد را به مدیر سایت بفرمایید. 

 



ما فکر می کنیم، شناختن قهرمان های معاصر ایران زمین، در کنار وجود قهرمان های اساطیری و قدیمی، برای ما لازم است. لذا در متن ذیل قهرمان و خلبان شهید جناب آقای " محمد صالحی " معرفی شده است.

 

روح بلند ایشان شاد، یادشان گرامی

 

در نخستین روزهای آغاز جنگ تحمیلی علیه ایران دلاوران و خلبانانی جان برکف جان خود را برای دفاع از مرزها فدا کردند. شهید خلبان محمد صالحی، در سال ۱۳۲۸ در تهران متولد شد. در سال ۱۳۴۶ در رشته پزشکی پذیرفته شد، اما به دلیل علاقه‌ای که به پرواز داشت، به نیروی هوایی ارتش رفت. دوره های مقدماتی آموزش خلبانی را در ایران طی کرد و جهت تکمیل دوره آموزش پیشرفته خلبانی، عازم امریکا شد. شهید محمد صالحی یکی از خلبانان ممتاز دوره آموزشی بود و حتی اسمش در کتاب خلبانان ممتاز دانشگاه هوایی امریکا ثبت شده است.

 

 

۳۱ شهریور ۵۹ با حمله رژیم صدام  به ایران شهید خلبان محمد صالحی از نخستین عقابان تیزپروازی بود که در همان نخستین روز جنگ تحمیلی برای دفاع از حریم کشور خود بر فراز مرزهای ایران پرواز کرد و در همین پرواز به فیض رفیع شهادت نائل گردید و پیکر پاکش پس از ۳۲ سال چشم انتظاری خانواده و دوستان ایشان به آغوش میهن بازگشت.

 

محمد صالحی در سال 1354 با  سرکار خانم «ناهید حسن‌علی» ازدواج کرد و تنها فرزندشان به نام «پانته‌آ» هنگام شهادت پدر دو سال بیشتر نداشت.


خانم ناهید حسنعلی همسر گرامی این قهرمان می گوید: شهید خلبان محمد صالحی علیرغم اینکه در رشته پزشکی پذیرفته شده بود، به دلیل شوق پرواز، به جرگه تیزپروازان نیروی هوایی ارتش پیوست. پس از طی دوره آموزشی مقدماتی، برای گذراندن دوره تکمیلی به آمریکا سفر کرد و با موفقیت به کشور بازگشت. پس از گذراندن دوره تخصصی در آمریکا، وی پیشنهاد این کشور را برای ماندن در آمریکا قبول نکرد و به مملکت خود بازگشت. وی از نظر علمی و اخلاقی نمونه بود. در سال ۱۳۵۴ با هم ازدواج کردیم و تنها فرزندمان پانته‌آ که امروز فارغ التحصیل علوم پزشکی است در سال ۱۳۵۶ به دنیا آمد.

 

وی در 31 شهریور سال 1359 تنها دو ساعت پس از حمله ناجوانمردانه رژیم بعث به ایران، اولین پاسخ کوبنده را به دشمن داد. شهید خلبان محمد صالحی به همراه شهید خلبان خالد حیدری به عنوان خلبانان جنگنده اف - 4 از پایگاه شهید نوژه همدان در قالب گروه آلفارد به پایگاه «شعبیه» و «کوت» عراق حمله‌ور شدند و اولین پاسخ کوبنده را به دشمن بعثی دادند.

 

پس از انهدام این پایگاه‌ها، هنگام بازگشت به خاک کشور، هواپیمای ایشان  دچار سانحه شده و یا مورد اصابت قرار گرفتند و این خلبان قهرمان به همراه کابین عقب خود خلبان خالد حیدری شهد شیرین شهادت را نوشیدند و بدین ترتیب نام خود را به عنوان نخستین خلبانان شهید در عملیات برون مرزی در دوران دفاع مقدس به ثبت رساندند.

 

همسر گرامی ایشان، می گوید بعد از این ماجرا پیگیری خود را برای اطلاع پیدا کردن از وضعیت شهید خلبان محمد صالحی آغاز کرد، اما هیچ  فردی حاضر نمی شد خبر سقوط هواپیما را به او بدهد، چون از میزان علاقه ما به هم خبر داشتند. در همین زمان که بغض اجازه صحبت به همسر شهید صالحی نمی داد دخترش ادامه می دهد که: پدر و مادرم عاشقانه هم را دوست داشتند و الان هم همچنان این عشق و علاقه را در وجود مادرم احساس می کنم. اصلا نمی دانستند چطور به مادرم با وجود داشتن یک کودک  دو ساله خبر سقوط هواپیما را بدهند.

 

بعد از اینکه خبر شهادت را می دهند، همسر خلبان شهید محمد صالحی  باور نمی کند که همسرش در همان روز 31 شهریور به شهادت رسیده باشد و تا آخرین لحظه هم تلاش خود را برای پیدا کردن او انجام داده و با اینکه از نظر منطقی پذیرفته است که همسرش شهید شده اما از نظر احساسی هنوز چشم به راه اوست و چیزی ته دلش به او می گوید که بالاخره برخواهد گشت. بیشترین علتی که باعث شده خانم ناهید حسنعلی،  هنوز چشم به راه باشد این موضوع بود که کسانی به او گفته بودند محمد صالحی را در میان اسرای جنگی دیده اند. با گذشت این همه سال هنوز دقیقا ثابت نشده است که آیا واقعا او همان روز 31 شهریور 59 شهید شده یا بعد از سقوط هواپیما اسیر شده است.

 

همسر شهید: روز 19 مهر سال 59 بود که یکی از دوستان ما از آلمان تماس گرفت و اصلا اطلاعی از سانحه دیدن هواپیمای شهید خلبان محمد صالحی نداشت و پرسید برای همسر من چه اتفاقی افتاده است؟ چون در همان زمان تلویزیون آلمان اخبار جنگ ایران و عراق را نشان می داده  ومحمد را در میان اسرا دیده بود. صحبت این آشنای آلمانی کافی بود تا نور امیدی در دل همسر شهید صالحی روشن شود و پیگیری خود را برای پیدا کردن همسرش آغاز کند. همسر شهید می گوید: از او خواستیم به ما در این خصوص کمک کند اما گفت متاسفانه نمی داند گزارشی که دیده است از چه کانالی پخش شده. خانم ناهید حسنعلی با وجود اینکه بعد از آن امیدش تقریبا از بین رفته بود اما مجددا بعد از گذشت زمان به او خبر می دهند که در جابه جایی اردوگاه ها خلبان شهید را دیده اند. می گفت: این حرف ها به من ثابت می کرد که ایشان هنوز زنده است و در جمع اسرا باید باشد اما این نشانه ها تنها در حد حرف بود و نتوانسته بودیم هیچ مستنداتی در این خصوص ارائه دهیم.

 

یکی از کارهای همسر شهید در دوران جنگ این بود که پای رادیو موج عراق بنشیند و صدای اسرایی که با آنها مصاحبه می شود را گوش کند شاید در میان آنها صدای آشنای محمد، همسرش را تشخیص دهد. اما ساعت ها نشستن پای رادیو نیز بی فایده بود. می گوید: در آن روزها، ساعتها به رادیو عراق گوش می کردم، با وجود اینکه خود من ساعت ها پای رادیو می نشستم و صداها را گوش می کردم اما عده ای بودند که به محل کار پدر من زنگ می زدند و می گفتند که صدای او را شنیده اند. من هم خوشحال می شدم و پیگیری می کردم، اما به نتیجه نمی رسیدم. نمی دانم چه نیتی در این کار وجود داشت که این اطلاعات را به من دادند، یا می خواستند من را خوشحال کنند یا اینکه نیت دیگری داشتند که باعث می شد روح من آزرده تر شود.

 

آنقدر پذیرش شهادت خلبان محمد صالحی برای همسرش سخت و دشوار بود که سعی می کرد به هر جایی شده متوسل شود تا امیدی را در دل او روشن کند و به او ثابت شود که همسرش زنده است و خبری از او خواهد شد، برای همین از صلیب سرخ نیز کمک گرفت.

 

همسر شهید می گوید: آنقدر در صلیب سرخ رفت و آمد کرده بودم که همه من را می شناختند، برای همین هر زمانی که خبری از عده ای اسرا می شد به من خبر می دادند که به آنجا بروم و اطلاعاتی را به دست آورم. زمانی که اسرا در قرنطینه بودند و من عکس همسرم را به آنها نشان می دادم یکی دو نفر از آنها شاید به خاطر اینکه حالت هیجانی داشتند تایید کردند که او را دیده اند. هنوز هم تایید آنها را به خاطر دارم، چون هرچیزی را من باید مستند ارائه می دادم در آن زمان یکی از همکارهای صلیب سرخ را صدا کردم و از او هم تایید گرفتم که این اسرا همسر من را دیده اند. صحبت های آنها را هم پیگیری کردم اما به نتیجه نرسید.

 

همسر شهید به خاطر اینکه خواهرش در انگلیس زندگی می کرده توانسته بود از صلیب سرخ جهانی نیز کمک بگیرد. وی گفت: هنوزم که هنوز است از صلیب سرخ برای من نامه می آید که ما هنوز پیگیر هستیم. با وجود اینکه پذیرش شهادت محمد صالحی برای خانواده کوچک و دونفره صالحی سخت و دشوار بود، اما باید با واقعیت کنار می آمدند و می پذیرفتند که او جزء اولین شهدای جنگ تحمیلی است. تقریبا از سال 70 بود که رسانه ها نیز به این نکته توجه کردند و کتاب ها، گزارش ها و شعرها در این خصوص نوشته و سروده شد. اما گلایه دختر این شهید خلبان این است که در این مدت هنوز نام پدرش در میان مردم شناخته شده نیست. همسر خلبان صالحی در این خصوص می گوید: تا سال 70 ما تصور می کردیم همسرم مفقودالاثر است و من امید داشتم مانند شهید لشکری که ایشان 18 سال در اسارت بودند و 10 سال هیچ کس از زنده بودن ایشان اطلاعی نداشت این اتفاق نیز برای ما هم بیفتد.

 

همسر شهید از دشواری های مسئولیت همسر خلبان بودن می گوید و اینکه از همان ابتدای شروع زندگی، همسرم همیشه به من می گفت هر خداحافظی که من به عنوان همسرت با  شما می کنم می تواند خداحافظی آخرم باشد، در هر زمانی، چه جنگ و چه وضعیت عادی چون به هر حال هواپیماست و خلبان و هزار و یک اتفاق پیش رو. زمانی که می خواستیم ازدواج کنیم در میان صحبت های قبل از ازدواجمان همیشه صحبت از شجاعت و دلیری یک همسر خلبان بودن می گفت. به هر حال همه نمی توانند درک کنند به اسارت در آمدن یعنی چه؟ به انتظار نشستن یعنی چه؟ مفقودالاثر و گمنام بودن یعنی چه؟ واقعا صبر کلمه زیبایی است و از خدا ممنون هستم که این توانایی را به من داد که بتوانم صبر کنم. صبر باعث استقامت من شد و من را قوی کرد تا در برابر وظیفه ای که پروردگار به من سپرده ثابت قدم بمانم. این تجربه ها را با روزگار به دست آورده ام. فقط آنهایی که در شرایط ما قرار گرفته اند، می توانند درک لحظه هایی که گذرانده ایم را داشته باشند.

 

پیکر شهید خلبان «محمد صالحی» شهید دفاع مقدس بعد از 32 سال انتظار همسر و تنها فرزندش در مهرماه سال 1391 کشف شد و به همراه شهدای تازه تفحص شده به میهن باز گشت. هواپیمای آنها پس از اصابت یا سانحه در رودخانه دجله سقوط کرد و سال‌ها بعد در جریان لایروبی رودخانه دجله لاشه هواپیمای آنها به دست آمد، ولی پیکر ها در چهارم آبان‌ماه سال ۱۳۹۱، پس از ۳۲ سال به میهن بازگشت.

 

خانواده شهیدمی گویند: ما خیلی خوشحال می شویم از محمد صالحی به عنوان شهید یادبودی ساخته شود یا بزرگراهی به نام ایشان نامگذاری کنند و یا حتی تندیسشان ساخته شود. تقاضا هم کرده ایم و امیدواریم همکاری لازم را به عمل آورند و البته هم نیروی هوایی و هم شهرداری از پیشنهاد ما استقبال کرده اند تا ببینیم کی آن را عملی خواهند کرد.

 

فیلم سینمایی آلفارد، روایت زندگی و نحوه شهادت شهید خلبان محمد صالحی است که توسط هوشنگ میرزایی به تصویر کشیده شده است.

 

همسر شهید به ارادت خاص شهید صالحی به امام رضا(ع) اشاره کرد و افزود: وی ارادت خاصی به امام رضا(ع) داشت. دخترم آرزو داشت و نذر کرده بود که وقتی پدرش بازگشت، به اتفاق هم به حرم امام رضا(ع) برویم. به خواست خدا وقتی پیکر شهید روز عرفه از مرز شلمچه وارد شد، وی را به مشهد بردند و دور ضریح امام رضا(ع) طواف دادند. امیدواریم تمام مفقودالاثرها به کشورمان باز گردند و شناسایی شوند.

 

همسر خلبان شهید، همچنین ابیاتی را درباره همسرش بیان کرد:


تو با من عشق را آغاز کردی

مرا با سوز دل همساز کردی

نمی‌دانم چرا پرواز آخر

فقط چتر خودت را باز کردی

چه زود ای مهربان پرواز کردی

سفر را ناگهان آغاز کردی

ز علم و فضل و عرفان خداداد

جهان را غرقه در اعجاز کردی

کجا رفتی پرستوی زمانه

که باشد نام نیکت جاودانه

به زیر سایه لطف الهی

بماند تا ابد از تو نشانه

 


 

لطفا برای جلوگیری از قطع درختان، به جز موارد بسیار ضروری، ازچاپ روی کاغذ، خودداری فرمایید.

غنی سازی برای کار آفرینی و  مدیریت با استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات

ثبت

پیغام شما با موفقیت ارسال شد.

بازگشت ^