"با سلام و درود به مهمانان عزیز و کاربران گرامی وبلاگ #مهرزاد، ضمن عرض ادب و احترام به شما، این صفحه به منظور اطلاع رسانی و برای نشر آگاهی و غنی سازی می باشد، خواهشمند است، هر گونه پیشنهاد یا انتقاد را به مدیر سایت بفرمایید."
روز ۲۵ فروردین در تقویم کشور ایران روز ملی عطار است، که در نیشابور، آرامگاه او گلباران و مراسم و نشستهای مختلفی در سراسر کشور در این روز برگزار میشود.
هفت شهر عشق عطّار که در عرفان معروف است، نخستین، جستجو و طلب، است، باید در راه مقصود کوشید. دوم مقام عشق است، که بیدرنگ باید به راه وصال گام نهاد. سوم معرفت است، که هر کس به قدر شایستگی خود راهی برمیگزیند. چهارم استغنا است، که مرد عارف باید از جهان و جهانیان بینیاز باشد. پنجم مقام توحید است، که همه چیز در وحدت خدا مشاهده میشود. ششم مقام حیرت است، که انسان در مییابد که دانستههای او بسیار اندک و محدود است. هفتم مقام فنا است، که جذب معشوق می گردد و میرود تا به حق واصل شود و در واقع از این فنا به بقا میرسد.
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم
فریدالدین ابوحامد محمد عطار نیشابوری، مشهور به عطّار (540 تا 618 هجری قمری) یکی از عارفان و شاعران عالی مقام ایرانی و ادبیات فارسی در سدهٔ ششم و آغاز سدهٔ هفتم است. وی یکی از پرکارترین دانشمندان و شاعران ایرانی به شمار میرود و بنا به نظر صاحب نظران در زمینه عرفان از مرتبهای بالا برخوردار بودهاست و معتقدند او تحولی عمیقی در عرفان اسلامی ایجاد کرده است.
به استناد تاکیدی که بر مدارج سلوک و طریقت در آثار خود عطار شده، می توان او را از صوفیانِ زمان خود به شمار آورد. اگرچه خودش در مقدمهی تذکره الاولیا، با تواضع تمام میگوید که در این مسیر برای خود هیچ فضلی قائل نیست.
دانشمندان اشاره می کنند که شخصیت عطار در ابری از ابهام است و اطلاعات ما از زندگانی او بسیار زیاد نیست. میدانیم که او در سال 540 هجری قمری در نیشابور زاده شد و در618 هجری قمری به هنگام حملهٔ مغول به قتل رسید. زادگاه او نیشابور و نام او، آنگونه که عطار گاهی در اشعارش به همنامی خود با پیامبر اسلام اشاره میکند، محمد بودهاست.
گفته می شود که او داروسازی و داروشناسی را از پدرش آموخت و به کار عطّاری و درمان بیماران میپرداخت. وی در عرفان و تصوف معروف بوده است. عطار با علوم مختلفی مانند قرآن، حدیث، فقه، تفسیر، طب، نجوم و کلام هم آشنا بوده که نتیجه آن در آثارش نیز دیده میشود. شغل عطاری، خود عامل بینیازی و بیرغبتی عطار به مدحگویی برای پادشاهان شده است. زندگی او به تنظیم اشعار و آثار بسیار گذشت. ظاهرا آوازهٔ شعر او در روزگار حیاتش از نیشابور و خراسان گذشته و به نواحی غربی ایران نیز رسیده بودهاست. اسنادی نیز در دست است که نشان میدهد حلقهٔ درسهای عرفانی عطار در نیشابور بسیار گرم و پرشور بودهاست و بسیاری از بزرگان عصر در آنها حاضر میشدهاند. در دوران معاصر، با استناد به برخی شعرهایش بر این باورند که وی دوستدار اهل بیت نیز بودهاست.
دربارهٔ وی داستانهای زیادی هم گفته شدهاست. مشهورترین این داستانها، داستانی است که نقل میکنند: عطار در محل کسب خود مشغول به کار بود که درویشی از آنجا گذر کرد. درویش درخواست خود را با عطار در میان گذاشت، اما عطار همچنان به کار خود میپرداخت و درویش را نادیده گرفت. دل درویش از این رویداد ناراحت شد و به عطار گفت: تو که تا این حد به زندگی دنیوی وابستهای، چگونه میخواهی روزی جان بدهی؟ عطار به درویش گفت: مگر تو چگونه جان خواهی داد؟ درویش در همان حال کاسه چوبین خود را زیر سر نهاد و جان به جانآفرین تسلیم کرد. این رویداد اثری ژرف بر او نهاد که عطار دگرگون شد، کار خود را رها کرد و راه حق را پیش گرفت. که البته در صحت این روایت، بحث فراوان است و گفته می شود آمیخته با افسانه می باشد.
الهینامه، اسرارنامه، خسرونامه و منطقالطیر از آثار منظوم عطارند و تذکرةالاولیا تنها اثر او به نثر است.
عطار نیشابوری در مقدمه دو کتابش، خسرونامه و مختارنامه آثار خود را نام برده است، که شامل نُه اثر به نظم و یک اثر به نثر است. از ده کتاب ایشان، هشت کتاب باقی مانده است و از دو اثر او، یعنی جواهرنامه و شرحالقلب نشانی نیست.
برخی کتابهای دیگری نیز به عطار نسبت دادهاند، که در نسبتدادن آنها به عطار تردید وجود دارد. علت انتساب آثار مختلف به عطار نیشابوری را آن دانستهاند که شاید افراد بسیاری تخلص عطار داشته اند.
عمق اندیشههای عرفانی عطار زبان شعر او را عمیقا متأثر کرده است. عطار همچون سایر شاعرانِ عارف پیش و پس از خود، هرگز به دنبال فضلفروشیهای ادیبانه نبود، بلکه تلاش میکرد تا آن جا که ممکن است، معانی و مفاهیم قدسی را به طور ساده و استوار، بیان کند.
برگزیده ای از عطار نیشابوری:
بیا که قبلهٔ ما گوشهٔ خرابات است
بیار باده که عاشق نه مرد طامات است
پیالهایدو به من ده که صبح پرده درید
پیادهایدو فرو کن که وقت شهمات است
در آن مقام که دلهای عاشقان خون شد
چه جای دردفروشان دیر آفات است
کسی که دیرنشین مغانست پیوسته
چه مرد دین و چه شایستهٔ عبادات است
مگو ز خرقه و تسبیح ازانکه این دل مست
میان ببسته به زنار در مناجات است
ز کفر و دین و ز نیک و بد و ز علم و عمل
برون گذر که برون زین بسی مقامات است
اگر دمی به مقامات عاشقی برسی
شود یقینت که جز عاشقی خرافات است
چه داند آنکه نداند که چیست لذت عشق
از آنکه لذت عاشق ورای لذات است
مقام عاشق و معشوق از دو کون بیرون است
که حلقهٔ در معشوق ما سماوات است
بنوش درد و فنا شو اگر بقا خواهی
که زادراه فنا دردی خرابات است
به کوی نفی فرو شو چنان که برنایی
که گرد دایرهٔ نفی عین اثبات است
نگه مکن به دو عالم از آنکه در ره دوست
هر آنچه هست به جز دوست عزی و لات است
مخند از پی مستی که بر زمین افتد
که آن سجود وی از جملهٔ مناجات است
اگرچه پاکبری مات هر گدایی شو
که شاه نطع یقین آن بود که شهمات است
بباز هر دو جهان و ممان که سود کنی
از آنکه در ره ناماندنت مباهات است
ز هر دو کون فنا شود درین رهای عطار
که باقی ره عشاق فانی ذات است
لطفا برای جلوگیری از قطع درختان، به جز موارد بسیار ضروری، ازچاپ روی کاغذ، خودداری فرمایید.
غنی سازی برای کار آفرینی و مدیریت با استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات