*با سلام و درود به مهمانان عزیز و کاربران گرامی وبلاگ#مهرزاد، ضمن عرض ادب و احترام به شما، این صفحه به منظور اطلاع رسانی و برای نشر آگاهی و غنی سازی می باشد، خواهشمند است، هر گونه پیشنهاد یا انتقاد را به مدیر سایت بفرمایید.
کتاب جاناتان مرغ دریایی، نوشتهی ریچارد باخ، جزء معروفترین رمانهایی است که کاراکتر اصلی آن یک حیوان است.
جاناتان اسم یک مرغ دریایی است که تلاش میکند دربارهی زندگی و پرواز چیزهای جدیدی یاد بگیرد.
همه ما داستانهایی عجیب در زندگی داریم.
با وجود این بعضی آدمها معتقدند که این سرگذشته ها کاملا طبیعی است و یکسره دنبال چیزهایی هستند که ماوراء طبیعت باشد، مثل فرشته و آدم فضایی،
شاید آنها نمی توانند ببینند، جهان خودش یک معمای بزرگ است.
شاید احساس کنیم که ما با بقیه فرق داریم که فکر می کنیم، دنیا خودش یک رویای عجیب است.
شاید این موضوع هم خودش معمای بزرگی است که آدمها صبح تا شب این طرف و آن طرف میدوند و فعالیت میکنند، بدون اینکه فکر کنند از کجا آمدهاند؟
چگونه میشود، چشم حقیقت بر زندگی روی این کره خاکی بست و آن را کاملا طبیعی دانست؟
جاناتان مرغ دریایی ای می باشد که نمی خواهد، مثل بقیه ی مرغان دریایی زندگی کند.
می خواهد تندتر و بالاتر پرواز کند.
اما همنوعانش تغییر را دوست ندارند و او را از جمع خود می رانند.
آیا به راستی، جاناتان تنها مانده است یا مرغانی که او را رانده اند؟
کتاب جاناتان مرغ دریایی، نوشتهی ریچارد باخ، داستان کوتاهی است که در سال ۱۹۷۰ منتشر شد.
این کتاب دربارهی، یک مرغ دریایی به نام جاناتان است که برخلاف دیگر مرغان دریایی، به دنبال پرواز و آزادی بیشتر است و به همین دلیل از سوی همنوعان خود طرد میشود.
این داستان به موضوعاتی مانند خودشناسی، رشد فردی و معنوی میپردازد و به یکی از پرفروشترین کتابهای جهان تبدیل شده است.
سرگذشت این مرغ دریایی بلند پرواز، نزدیک چهل سال است که میلیون ها انسان را مسحور خود کرده است.
قهرمان داستان پرندهای است که فراتر از بقا و به دنبال معنای زندگانی و کمال است.
جاناتان، مرغی است که در این راه به تنهایی و انزوا دچار است و در تلاش برای پرواز و یادگیری، از دیگر مرغان دریایی متمایز میشود.
او به جای فقط تمرکز بر نیازهای اولیه زندگی، به پرواز و پیشرفت اهمیت میدهد و این تمایز او را به چالشهای زیادی میکشاند.
در طول داستان، جاناتان با طرد شدن از جمع مرغان دریایی مواجه میشود. اما این طرد شدن او را از تلاش و یادگیری بازنمیدارد.
او با ملاقات با دیگر پرندگان مشابه خود، به رشد و کمال میرسد و در نهایت به مربیگری دیگران میپردازد.
این سفر او به سمت کمال، نمادی از تلاش برای فرار از محدودیتها و جستجوی حقیقت زندگی است.
باخ در این داستان، زندگی را به عنوان سفری با هدفی والا به تصویر میکشد که نیازمند شجاعت و ثبات در تصمیمگیری است.
او معتقد است که بهشت نه یک مکان، بلکه حالتی از کمال می باشد.
این داستان به ما میآموزد که باید از چارچوبهای محدودکننده، فراتر برویم و به دنبال رشد و پیشرفت خود باشیم، حتی اگر این مسیر با چالشها و ترسهایی همراه باشد.
یکی دیگر از نقش های داستان، شخصیتی است که پرنده و راهنمای جاناتان، است.
ایشان به شکل مراد و مرید در مسیر پرواز، همراه یکدیگر میشوند، اما از جایگاه یکسانی برخوردار نیستند.
از متن کتاب:
جاناتان، تنها جوابی که به عقلم میرسد، این است که بین یک میلیون پرنده، شاید به زور یکی پیدا شود که نظیر تو باشد.
بیشترمان خیلی کند پیشرفت کردیم.
از یک عالم به عالم دیگر رفتیم که تقریباً لنگهی همان قبلی بود و بلافاصله از یاد بردیم که از کجا آمدهایم و اهمیتی ندادیم که قرار است کجا برویم.
لحظهی حال را خوش بودیم و بس، حتی تصورش را هم نمیتوانی بکنی که چند تا زندگی را پشت سر گذاشتیم تا برای اولین دفعه به ذهنمان خطور کرد که زندگی فقط خوردن یا جدال یا کسب قدرت در گله و قبیله نیست.
هزار تا زندگی را، ده هزار زندگی را؟
و بعد از چندهزار تا زندگی دیگر، کمکم شروع کردیم، بفهمیم که چیزی هم به اسم کمال وجود دارد و باز صد تا زندگی دیگر را پشت سر گذاشتیم، تا به این ادراک برسیم که هدفمان از زیستن کسب کمال است و عرضهی آن به دیگر مخلوقات،
اگر دوستیمان به چیزهایی مثل مکان و زمان بستگی داشته باشد، هنگامی که بالاخره بر زمان و مکان غلبه بیابیم، برادریمان را نابود کردهایم.
اما غلبه بر مکان، در واقع، به معنی این است که فقط این-جا وجود دارد و بس، غلبه بر زمان، یعنی اینکه فقط اکنون وجود دارد و بس و در میانهی این¬جا و اکنون، تصور نمیکنی بتوانیم یکی دو دفعه همدیگر را ببینیم؟
و پرواز استادانه قدمی است برای آشکار ساختن سرشت واقعیمان، باید هرچه را محدودمان میکند کنار بگذاریم.
این است علت تمام تمرینهایمان برای رسیدن به کمال در پرواز با سرعت بالا و سرعت پایین و کسب مهارت در هوانوردی،
ریچارد دیوید باخ، Richard David Bach، خلبان و نویسندهٔ آمریکایی است.
باخ در سال ۱۹۳۶ در اوک پارک ایلینوی به دنیا آمد.
او فرزند رولند روبرت و روت هلن شاو باخ و همچنین از نوادگان یوهان سباستین باخ، آهنگساز بزرگ و مشهور آلمانی بود.
او در هر زمینهای که مربوط به پرواز باشد، کار کرد، از جمله ساخت تصاویر متحرک در آسمان، توسط نمایش هوایی، خلبان تاکتیکی جنگندههای نیروی هوایی، نویسندگی و آموزگاری فنی هوانوردی، او حتی به عنوان راوی و همچنین خلبان نمایشهای هوایی، در فیلمی که از روی کتابش ساخته شده بود، حضور داشت.
گرچه او به هوانوردی علاقه فراوانی داشت، با این حال همواره دوست داشت که بنویسد.
تقریباً تمام کتابهای او از هواپیما بهعنوان وسیلهای برای رساندن یک پیام استفاده میکند.
به وسیله پرواز، در متنهای خود، با خواننده ارتباط خوبی برقرار میکند و در مورد شناخت خود، انتخاب و اختیار و در نهایت حقیقت زندگی بحث میکند.
او مؤسس مکتب پرواز است که مریدانی هم بدور خود جمع کردهاست.
از نوع تفکر و آثار این نویسنده معروف، شاید بتوان نتیجه گرفت که او از آثار نویسنده فرانسوی، آنتوان دو سنت اگزوپری، که خلبان هم بوده است، تاثیر گرفته باشد.
برخی آثار معروف او:
• جاناتان مرغ دریایی
• هدیه پرواز
• پندار یا اوهام
• پلی به سوی جاودانگی
• گریز از سرزمین امن
• یگانه
• فراسوی ذهنم
• یادداشتهای مرد فرزانه
لطفا برای جلوگیری از قطع درختان، به جز موارد بسیار ضروری، ازچاپ روی کاغذ، خودداری فرمایید.
غنی سازی برای کار آفرینی و مدیریت با استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات