وبلاگ#مهرزادwww.eMZed.ir

کتاب شبان حراف، اثر عباس امامی،


*با سلام و درود  به مهمانان عزیز و کاربران گرامی وبلاگ#مهرزاد، ضمن عرض ادب و احترام به شما، این صفحه به منظور اطلاع رسانی و برای نشر آگاهی و غنی سازی می باشد، خواهشمند است، هر گونه پیشنهاد یا انتقاد را به مدیر سایت بفرمایید.

 



سرشناسه    :    امامی، عباس، ‏‫۱۳۴۲‏

‏عنوان و نام پديدآور    :    شبان حراف/ عباس امامی، 

‏مشخصات نشر    :    تهران: زرین اندیشمند‏‫، ۱۴۰۳، 

‏مشخصات ظاهری    :    ۱۰۱ ص‏‫؛ ‎۱۷×۱۲ س‌م،

‏شابک    :    ‫‬‮‭978-622-5328-86-0

‏وضعیت فهرست نویسی    :    فاپا

‏يادداشت    :    عنوان روی جلد: شبان حراف:مجموعه داستان، 

‏عنوان روی جلد    :    شبان حراف:مجموعه داستان، 

‏موضوع    :    امامی، عباس، ‏‫۱۳۴۲‏، یادداشت‌ها، طرح‌ها و غیره،

‏رده بندی کنگره    :    ‏‫‬‮‭CT۱۸۸۸

‏رده بندی دیویی    :    ‏‫‬‮‭۹۲۰/۰۵۵

‏شماره کتابشناسی ملی    :    ۹۵۲۴۳۱۵

‏اطلاعات رکورد کتابشناسی    :    فاپا

 

مشخصات  بالا از طریق جستجو در فهرست کتابخانه ملی ایران، دریافت شده است و به محض آنکه اطلاعات بیشتری از محتوای کتاب شبان حراف به دستمان رسید، توضیحات بیشتری را تقدیم می داریم.


همچنین، آقای عباس امامی، آثار دیگری هم دارند که مقاله ای از ایشان را در ادامه قرار داده ایم.


کارکرد نظم در جامعه ایرانی، 
نویسنده، آقای عباس امامی، 


مولفه نظم در جوامع، بدنبال دستیابی به چهار عامل مهم و تاثیرگذار است:


- هم بختی و همسویی که نفع مشترک در پی دارد.

 

- همدلی و وفاق که انسجام ملی را شکل می دهد.

 

- همفکری و درک متقابل،

 

- سازش همگانی،


نظم فعلی، بعد از تشکیل حکومت صفویان بر اساس هویت شیعی در ایران شکل گرفته است. هرچند در گذرگاه زمان دستخوش تغییرات شد، ولی نظم مبتنی بر پایه دین و مذهب و سنت هنوز کارکرد دارد.


بعد از جنگهای ایران و روس و بروز جنگ دوم که منجر به پیمان ترکمنچای شد، این نظم دچار خلل گردید که جنبش باب از دست آوردهای اعتراض به نظم موجود بود.


از طرفی دیگر، شکست از روس‌ها موجب رشد و نضج روشنفکری شد.


عباس میرزا از اولین روشنفکرانی است که او را به فکر چرایی عقب ماندگی از غرب انداخت.


او چاره را در آموختن دست آوردهای فرنگ دید و با اعزام دانشجو به دیار غرب سعی بر جبران عقب ماندگی ایران داشت، مرگ زود هنگام او این روند را کند و بعضا معطل گذاشت.


رویکرد غرب گرایی در زمان ناصرالدین شاه به اوج رسید.


بخصوص با سفرهای ناصرالدین شاه و مظفر الدین شاه به غرب، این شناخت و عطش دلبستگی را بیشتر شعله ور کرد.

 

نظم مستقر سنتی در مواجه با نظم در حال رشد و دگرگونی غرب که همراه با پیدایش و گسترش نظریات جامعه شناسی، سیاست و اقتصاد بود، روشنفکران ایرانی را دچار سردرگمی کرد.


نظریات جدید در غرب همپای صنعت و سیاست های استعماری غرب، در حال رشد، تغییر و گسترش بود.


بسط این نظریات در جامعه سنتی ایران، عملا بلا موضوع می شد و از طرفی با درب بسته دربار و روحانیون روبرو شد. بطوریکه جنبش‌های روشنفکری، گارد پنهان گرفتند و به فراموشخانه رفتند.

 

مخالفان نظم مستقر، تنها راه برون رفت از وضعیت موجود را غربی شدن و استفاده از مواهب پیشرفت در همه زمینه‌های علمی، فرهنگی و صنعتی می دانستند.


سفرهای ناصرالدین شاه به اروپا در بروز این خواسته ها، بی تاثیر نبود. 


هرچند خودش در کشاکش این سنت و مدرنیته وامانده شد، که نه میلش به تقسیم قدرت بود و نه شیفتگی اش از غرب قابل پنهان، هر چند با وصله و پینه تا جائیکه به ساحت ملوکانه آسیبی نرساند، مواهب غربی را رواج داد و توسعه هنر موسیقی وعکاسی، علیرغم مخالفت علما مدیون تلاش‌های اوست.


چربش قدرت در زمان مظفر الدین شاه، بسوی روشنفکران بود و با امضای فرمان مشروطیت، قبح و عظمت شاهی فرو ریخت و فرمان مظفر، پایه های نظم مستقر از زمان صفویه را باز تعریف کرد و ملت در اداره کشور سهیم شدند.


آنچه نباید از چشم دور بماند، همراهی علمای وقت نجف همچون میرزای نائینی و آخوند خراسانی بهمراهی بعضی علمای ایران است. 


علمای نجف نه می دانستند ونه بنا داشتند، نظم موجود را بهم بریزند. هر چند که بعد از بدار کشیدن شیخ فضل الله، دست از سیاست شستند و کتاب را به آب سپردند، تنبیه الامه و تنزیه المله، ولی جنبش‌ روشنفکری همچنان پویا و ثابت قدم برای تغییر در نظم موجود به فعالیت ادامه داد.


حاصل تغییر در نظم مستقر قبلی و عدم استقرار موثر نظم جدید انقلاب مشروطه، ارمغانی جز هرج و مرج و شکاف در گسل‌های قومی نداشت.


بطوریکه کیان کشور، بخطر افتاد، لذا روشنفکران وقت، بدنبال ابرمردی که بتواند وضعیت موجود را سامان دهد، رخت پادشاهی را به قامت رضا شاه دوختند.

 

نظم رضا شاهی، بریده از نظم سنتی و شیفته نظم جدید با آموزه های غربی بود. روشنفکرانی چون سید ضیا، تیمور تاش، فروغی، داور و نصرت الدوله فیروز، همه آمال و آرزوهای خود را در قامت نظم رضا شاهی دیدند.


هرچند که بعضی در پای نظم نوین جان باختند و برخی کنج عزلت گزیدند تا بوقت مقتضی سر برآرند.


نظم رضا شاهی که بر اساس باستان گرایی و ناسیونالیسم ایرانی، شکل گرفته بود، نتوانست هویت شیعی ایران را که ریشه در سنت داشت، عقب براند.


هرچه زمان می‌گذشت سرکوب جامعه سنتی شدت می گرفت، ولی مقاومت جامعه سنتی در برابر نظم جدید پایان نیافت.


جنگ جهانی دوم، استمرار نظم نوین را کند و برای سالها به تعویق انداخت.


مرگ رضا شاه باعث نشد، استقرار نظم جدید به فراموشی سپرده شود، هر چند بازگشت به سنت همچنان در زیر پوست جامعه در جریان بود.


بعد از حوادث 28 مرداد استقرار نظم جدید، با قدرت ادامه یافت.


در دهه چهل، اوج شکوفایی اقتصادی ایران، با رشد حیرت انگیز دو رقمی بود.


جریان روشنفکری بهمراه روحانیت به رهبری امام خمینی، بحث بازگشت به خویشتن را مطرح کردند.


گرایش‌های چپ اسلامی و روحانیون به رهبری جلال آل احمد و علی شریعتی، خواستار رجوع به نظم سنتی شدند و عامل همه مشکلات را نظم نوین غربی می‌دانستند.


این جریان بقدری قوی بود که در دهه پنجاه دانشگاه های کشور را که مظهر نظم نوین بود، فرا گرفت.


جریان انقلاب با یارگیری از توده‌ های شهری و روشنفکرانی که سالها از مواهب نظم جدید، بهره برده بودند، خواستار بازگشت به نظم قبلی شدند.


نظم نوین علیرغم دست آوردهایش نتوانسته بود، انسجام و وفاق ملی ایجاد کند و با انقلاب 57 جای خود را به نظم جدید مبتنی برهویت مذهبی داد.


نظم جدید بهمراه شور انقلابی همه مولفه های وفاق، سازش، همفکری و نفع مشترک را دارا بود و اوج آن را در جنگ هشت ساله به نمایش گذاشت.


نظم جدید، باید می توانست، در برابر دگرگونی و تغییرات سریع خود را منطبق کند.


بمرور زمان نظم مستقر در برابر نظریات و فن آوری های جدید، قابلیت های خود را از دست داد، زیرا نظم های مستقر باید توانایی تغییر و همراهی با تحولات جامعه را داشته باشند، در غیر اینصورت کارکرد خود را در جهت سامان بخشی اقشار جامعه از دست می‌دهند.


در صورتیکه نظم مستقر و زیرسیستم های آن نتواند، پاسخگوی نیازهای جامعه باشد، بمرور زمان جامعه بسمت نابهنجاری می‌رود.


واکنش معمول حاکمیت در این مواقع تقویت سیستم های کنترلی است و جامعه نیز با سرپیچی از هنجارهای بیرونی و ایجادی توسط حاکمیت، آنها را پس می‌زند.


لذا هزینه های اداره جامعه افزایش پیدا می‌کند.


سرعت تحولات در این روزها، معمولا آنقدر زیاد است که هنجارهای موجود قابلیت پاسخگویی و انطباق خود را از دست می‌دهند.


شیوع هنجارها و ارزش‌های جدید قبل از رسوب در جامعه جای خود را به هنجارهای بعدی می‌دهند.


آنچه موجودیت و کارکرد هنجار های موجود را تحت تنگنا قرار می‌دهد، تحولات بزرگی همانند:


- تغییرات فن آوری، جنگ، افزایش جمعیت و حوادث بزرگ است.


- عامل دیگر، اجبار به همنوایی توسط حاکمیت در رعایت هنجارها است که اگر رعایت هنجارها مبتنی بر اجبار و داوطلبانه و درونی نباشد، جامعه دچار اختلال می‌شود.

 

- عامل دیگری که باعث برهم خوردن نظم مستقر می‌شود، عدم اجماع همگانی روی ارزش‌ها و هنجارها است.


- ضعف گرایش‌های دینی و اخلاقی از مهمترین عوامل اختلال در نظم موجود شمرده می‌شود.

 

حال اگر جامعه با تقاضا و نیازهای جدید مواجه شود و نظم  موجود قادر به پاسخگویی به خواسته ها نباشد، سرپیچی آغاز می‌شود.

 


 

لطفا برای جلوگیری از قطع درختان، به جز موارد بسیار ضروری، ازچاپ روی کاغذ، خودداری فرمایید.

غنی سازی برای کار آفرینی و مدیریت با استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات

ثبت

پیغام شما با موفقیت ارسال شد.

بازگشت ^