*با سلام و درود به مهمانان عزیز و کاربران گرامی وبلاگ#مهرزاد، ضمن عرض ادب و احترام، این صفحه به منظور اطلاع رسانی و برای نشر آگاهی و غنی سازی می باشد، خواهشمند است، هر گونه پیشنهاد یا انتقاد را به مدیر سایت بفرمایید. کار ما، با لبخند شما، کامل تر می گردد.
اسکندر مقدونی، معروف به اسکندر کبیر، شاه مقدونیهای که در سال ۳۵۶ پیش از میلاد به دنیا آمد، هرچند برخی تاریخ نویسان غربی، او را فاتحی بزرگ میدانند، اما از دیدگاه تاریخی و شرقی، او یک متجاوز و فاتح بیرحم است که با لشکرکشیهای خود، تمدنهای کهن ایرانی و آسیایی را نابود کرد.
اسکندر پس از قتل پدرش، فیلیپ دوم، در سن جوانی به سلطنت رسید و با ارتشی آماده به سرزمینهای ایران، مصر و هند حمله کرد و با روشهایی خشونتآمیز، نه تنها قلمروی وسیعی را به زور تصرف کرد، بلکه آثار فرهنگی و تاریخی ملتها را نیز به مخاطره انداخت.
نبردهای اسکندر مانند ایسوس و گوگمل که منجر به شکست ارتش هخامنشیان و سقوط پادشاهی داریوش سوم شد، هرچند از نگاه برخی موفقیتهای نظامی محسوب میشوند، اما در واقع آغاز نابودی یک امپراتوری بزرگ با هزاران سال تاریخ و فرهنگ بود.
او با این فتوحات، قلمروی خود را از دریای مدیترانه تا کرانه رود سند گسترد، اما از دیدگاه ایرانیان این لشکرکشیها به معنای تجاوز و شکست ملت ایران بود.
علاوه بر اقدامات نظامی، اسکندر تلاش کرد با تغییر فرهنگها و ایجاد نظام مالیاتی جدید، نظم سیاسی کاملا استبدادی بر مناطق فتحشده حاکم کند که باعث فشار بر مردم بومی، شد.
به جای اینکه یک متحد و رهبر عادل باشد، او نقش یک فاتح مستبد و مهاجم را ایفا کرد که برای حفظ قدرت خود به اعدامها و سرکوب مخالفان دست زد.
آسیب روانی و جسمانی این فتوحات نیز درگذشت زودهنگام اسکندر در سن ۳۲ سالگی بود، اما زخمهای عمیقی که بر فرهنگ و تاریخ ملتهای فتحشده وارد کرد، همچنان تا امروز احساس میشود.
از دیدگاه تاریخ آریایی، اسکندر بزرگ نه یک قهرمان، بلکه نمونهای از خشونت و هجوم بیرحمانه علیه ملتها و تمدنهای باستانی است که باید به دقت نقد و بازنگری شود.
این نگاه انتقادی به اسکندر مقدونی، همسو با دیدگاههای بسیاری از محققان ایرانی است که فتوحات او را به عنوان نقطه پایانی دوران باشکوه امپراتوری هخامنشی و آغاز دورهای از تهاجم فرهنگی و سیاسی میبینند.
بنابراین، نگاه به فتوحات اسکندر به عنوان اشغالگری و ویرانگری، ناشی از جانبداری از تاریخ و فرهنگ ایرانی و ارزیابی عمیق پیامدهای مخرب این لشکرکشیها، بر سایر ملتها و تمدنهای باستانی است.
این دیدگاه، ابعاد خشونتبار و تجاوزگرانه فتوحات اسکندر را برجسته میکند و آن را فراتر از یک داستان مجرد جنگ و پیروزی نظامی می بیند.
حل تناقض روایتهای یونانی و ایرانی نیازمند رویکردی چند رشتهای و جهاننگر است که به تفاوتهای فرهنگی، ساختاری و تاریخی توجه کند و از معیارهای علمی پژوهش تاریخی بهره ببرد.
این روششناسی به تاریخنگار، اجازه میدهد با نگاه نقادانه و عمیق به موضوع بپردازد و روایتهای مختلف را به صورت هماهنگ یا حداقل قابل مقایسه ارائه دهد.
برای حل روششناسانه تناقضهای روایتهای یونانی و ایرانی باید ابتدا تفاوتهای جهانشناختی، فرهنگی و فلسفی دو تمدن را بهخوبی شناخت و روایتها را محصول شرایط تاریخی و فرهنگی آن دوران دید.
روایتهای هر دو فرهنگ اغلب ساختارهای اسطورهای و نمادین دارند که با کمک رشتههایی مانند اسطورهشناسی و نشانهشناسی میتوان معنای نهفته و علل تفاوتها را درک کرد.
البته نقد دقیق منابع تاریخی، بررسی سوگیریها و ملاکهای اعتبارسنجی نیز ضرورت دارد، باید دید آیا مورخان یونانی مانند هرودوت یا پلوتارک با روش علمی بیطرفانه نوشتهاند یا روایتهای ایشان متاثر از ملیگرایی است و متون ایرانی را هم در بستر تاریخی خود تحلیل کرد.
پذیرش چندصدایی و تضاد میان روایتها، بهجای تلاش برای یافتن یک روایت واحد و مطلق، به فهم بهتر تاریخ کمک میکند.
همچنین، استفاده از روش علمی پژوهش تاریخی شامل نقد متون، تطبیق منابع متعدد و تحلیل بافتهای فرهنگی و تاریخی باعث میشود، تناقضها به صورت منطقی رفع یا تبیین شوند.
در نهایت، توجه به تعامل فرهنگی و تاریخی دو تمدن ایران و یونان نیز برای درک روایتها و تفاوتهایشان اهمیت دارد.
به این ترتیب، با رویکردی چندرشتهای، نقادانه و علمی میتوان تناقضهای روایتهای یونانی و ایرانی را به صورت هماهنگ یا قابل مقایسه حل کرد.
برای حفظ درختان و تعادل حیات، به جز موارد بسیار ضروری، ازچاپ روی کاغذ، خودداری فرمایید.
غنی سازی برای کار آفرینی و مدیریت با استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات
enriching Management & Entrepreneurship by Information and Communications Technology